رویا در مورد نور نماد وضوح، روشنگری، پرسش های درک، هدایت، یا دانش است. همچنین می تواند بازنمایی الهام بخش باشد. شاید، ~نور ریخته می شود~ را به یک وضعیت دشوار یا گیج کننده است. متناوباً، نور می تواند حقیقت یا پاسخ را منعکس کند. چیزی در زندگی شما که در حال ~متوجه~ برای آنچه که واقعا است. رویای تبدیل نور نماد یک انتخاب یا موقعیت در زندگی شما است که می خواهید برای تعمیر و یا جلب توجه به. انتخاب آنچه شما توجه و یا درگیر شدن در. همچنین می تواند بازنمایی آنچه را که شما انتخاب می کنید احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید باشد. رویای روشن کردن یک نور کسل کننده می تواند نشان دهنده تمایل شما برای جلوگیری از نگاه عمیق در یک مشکل و یا تلاش برای درک رفتار خود را. احساس بی الهام یا کسل کننده. برای رویاپردازی که نمی توانید چراغی را روشن کنید نماد عدم دید یا الهام است. رویای نداشتن نور نماد فقدان امید، درک، وضوح، هدایت یا اطلاعات است. شما نمی توانید بفهمید که مشکل ی کجا می روید. متناوباً، ممکن است احساسات داشتن هیچ امیدی را منعکس کند یا اینکه هیچ اتفاق خوبی برای رخ ندهند. ترس، یا یک موقعیت منفی، تفکر شما را نگران می کند. رویاهای روشن برای کسانی که نزدیک به مرگ هستند معمول هستند زیرا این نشان دهنده نگرانی کل رویاپردازان با درک زندگی نزدیک به پایان است. نور نشان دهنده توانایی رویاپردازان برای متوجه شدن هر چیزی به جز مرگ قریب الوقوع خود را. مثال: مردی در خواب می دید که چراغ یراق می کند. در زندگی واقعی او تصمیم گرفت تا نظر خود را در مورد دیدار با مادرش تغییر و من احساس گناه در مورد آن. خاموش کردن چراغ ها بازتاب تصمیم او برای نبودن زمان خوبی برای دیدار با مادرش بود. مثال ۲: زنی که در بیمارستان خواب چراغ های روشن را می دید. در زندگی واقعی، او با داشتن یک چرخه قاعدگی دشوار بود و باید در مورد آن خوشبین نگه دارید چرا که او احساس می کرد او می تواند هر چیزی در مورد آن انجام دهد. چراغ های روشن نشان دهنده انتخاب مثبت است، به عنوان او می تواند در عبور از مشکل خود را. مثال ۳: مردی در خواب دید که در حالی که درون غاری بود چراغی داشته باشد. در زندگی واقعی، او انجام بسیاری از بررسی افکار و احساسات خود رویاپرداز در حالی که تنها و فکر کردن در مورد مشکلات خود. مثال چهارم: زنی که خواب دیدن ستون نور را می دید ناپدید می شود. در زندگی واقعی مردی که او متوجه شد مردی که فکر می کرد دوستش دارد واقعاً او را دوست نداشت.